زبان و ادبیات عربی... هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم...
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
با سلام به اطلاع دوستان می رسانم ثبت نام آزمون ورودی دوره دکتری دانشگاه های دولتی از 16 آذر آغاز می گردد و تا 23 آذر ادامه خواهد داشت. با سلام.. تاریخ امتحانات میان ترم به شرح ذیل است: متون تخصصی انگلیسی: یکشنبه 25 آبان قواعد عربی: شنبه 1 آذر.
با سلام. به اطلاع استادان و دانشجویان دوره های تحصیلات تکمیلی که در دوره آموزشی تقویت زبان عربی مؤسسه بابطین کویت در دانشگاه تهران ثبت نام کرده اند، می رسانم سکشن اینجانب روزهای چهارشنبه ساعت 15 تا 17 تشکیل می شود. فاز موديانو مثلما أعلنت اللجنة الملكية السويدية نهار أمس، التي قالت في بيانها إنها منحته الجائزة «لفن الذاكرة الذي استحضر من خلاله مصائر إنسانية هي الأصعب فهما كما أنه كشف النقاب عن (مفهوم) الاحتلال». ينظم مركز بحوث القرآن بجامعة ملايا في ماليزيا المؤتمر القرآني الدولي السنوي (مقدس: 5) يومي 5-6 / 05/ 2015. وقد عني مركز بحوث القرآن بجامعة ملايا في ماليزيا منذ تأسيسه بإقامة مؤتمر قرآني دولي سنوي، يعرف بـ(مُقَدَّس)، وقد عقد المؤتمر الأول في: 2011م، والثاني في: 2012م، والثالث في: 2013م، والرابع في: 2014م، وها هو اليوم يعلن عن المؤتمر الخامس في: 2015م بإذنه تعالى.
إنَّ هذا المؤتمر يسعى لعرض آخر ما وصلت إليه البحوث القرآنية والدراسات المختصة بعلوم القرآن، من خلال مشاركة كوكبة من الباحثين والباحثات، من أجل التواصل العلمي والمعرفي بين العلماء وطلبة العلم، وتلاقح الأفكار ونضوجها، فيما تكون هذه البحوث مادة علمية غنية من الأهمية بمكان عدّها دراسات سابقة، ومن الأهمية أيضاً تطويرها والإضافة عليها في البحوث المستقبلية. أهداف المؤتمر محاور المؤتمر: مواعيد مهمة: الاتصال والمراسلة المراسلات باسم رئيس المؤتمر: د. مصطفى عبدالله
سيقام المؤتمر الدولي الرابع لقسم اللغة العربية بجامعة قطر تحت عنوان:«النص العربي القديم في ضوء النظرية النقدية المعاصرة» يومي 29 و30 أبريل 2015 تنزيل نشرة المؤتمر الدولي الرابع لقسم اللغة العربية بجامعة قطر
تعقد كلية الآداب جامعة المنوفية بالشراكة مع كلية اللغة العربية جامعة أم القرى بالمملكة العربية السعودية مؤتمرا علميا دوليا في موضوع: " أسئلة البلاغة والدراسات البينية "، مراجعات في آلية التحليل وغايات الخطاب فى الفترة من 31يناير 2015م حتى 2فبراير 2015م. محاور المؤتمر: رسم الاشتراك ونوعية المشاركة : شروط المشاركة: - تلتزم البحوث المقدمة للمؤتمر بما يلى :- موعد المشاركة: - مواعيد تلقى الأبحاث والملخصات :-
البريد الإلكترونى : balgha_MInufiya@yahoo.co.za
به قلم: دکتر مهدی زرقانی 1) فرض را بر این می گذاریم که بر اساس آنچه در مطالب پیشین گفته شد، محققی حوزة پژوهشی خود را برگزید، طیف مخاطبان خود را شناخت و سطح مقاله ای هم که می خواهد بنویسد (در این نوشتار، مقاله علمی ـ پژوهشی مد نظر است) را هم مشخص کرد. سپس به سراغ «پیشینه تحقیق» رفت و برایش مشخص شد که در حوزة پژوهشی او چه موضوعاتی زمینه تحقیق دارد و به اصطلاح جای کار دارد. اجازه بدهید نکته ای را همین جا روشن کنیم. بررسی «پیشینه تحقیق» فقط برای این نیست که بدانیم چه کارهایی در حوزه پژوهشی مورد نظر انجام گرفته است. بسیاری از مقالات و کتاب هایی که در همین بخش بررسی می کنیم، دربردارنده ایده ها و پیشنهادهایی هستند که نویسندة یک نوشتة خاص به ذهنش رسیده اما در آن نوشته یا در نوشته دیگری فرصت نکرده به آن بپردازد. بنابراین، محقق در این بخش، همواره باید در جستجوی ایده هایی باشد که در خلال تحقیقات قبلی مطرح شده اما بررسی دقیق نشده است. در واقع، همین مرحله فرصت بسیار خوبی است برای یافتن موضوع مقاله، کتاب و پایان نامه در حوزة پژوهشی خودمان. محققانی که در جستجوی موضوع، خودشان را به آب و آتش می زنند، امکانی بهتر از اینجا در اختیارشان نیست. فایده دوم خواندن پیشینه تحقیق این است که محقق می تواند با منابع «اصلی و فرعی»، منابع «دست اول و دوم» و «چهره های شاخص» در حوزة پژوهشی خودش آشنا شود. شناخت دقیق هر کدام از این موارد به منزله یک مؤلفه بسیار اثرگذار در فرآیند تحقیق است. بدین ترتیب جستجو در پیشینه تحقیق، سه فایده عملی در پی خواهد داشت: آشناشدن با کارهایی که انجام شده، یافتن موضوعات جدید، شناختن منابع و محققان حوزة پژوهشی تخصصی. 2) رسیدیم به گام چهارم. حالا ما با مطالعة دقیق پیشینه تحقیق به موضوعی رسیدیم که جای کار دارد؛ موضوعی که صورتی از آن در نوشته های پیشین مطرح شده اما چنان که شاید و بابد بررسی نشده است. ممکن است گفته شود گرفتن ایده از نوشته های دیگران در خور شأن یک محقق نیست. اولاً چنین نیست و هیچ تحقیقی در جهان امروز وجود ندارد مگر اینکه سابقه ای در تحقیقات پیشین داشته باشد. این قدر هست که برخی در نوشته شان به «سوابق تحقیق» اشاره می کنند و برخی خیال می کنند اگر ذکر سابقه نکنند، می توانند خوانندگان را فریب دهند؛ در حالیکه، آن کس که غربال به دست دارد، از پی می آید. بیایید عملی تر سخن بگوییم: در چه صورتی می توانیم مقاله ای بنویسیم که ضمن بهره بردن از پژوهش های پیشین، «داغ تقلید» بر پیشانی نداشته باشد؟ چند راه عملی پیشنهاد می کنیم اما ممکن است این فهرست را کاملتر هم کرد: ـ «رویکرد تازه ای» را در مورد موضوعاتی انتخاب کنید که نویسندگان سابق در همان موضوع به کار نگرفته اند. ـ «مبنای تئوری تازه ای» پیدا کنید یا از تلفیق تئوریهای مختلف یک الگوی تازه بسازید که برای تحقیق شما مناسب است. ـ «روش و لحن» نوشته تان را با استفاده از استراتژی های بلاغی و بیانی برتر و بهتر متفاوت کنید. ـ مطالبی را که دیگران بدان نپرداخته اند یا کم پرداخته اند، محور نوشته تان قرار دهید. ـ اطلاعات دقیق تری درباره مطالبی که دیگران گفته اند، گردآوری کنید. ـ تحلیل های دقیق تری بنویسید که در نوشته های پیشین مطرح نشده است. ـ از مواد خامی که دیگران استفاده نکرده اند یا کمتر استفاده کرده اند بیشتر استفاده کنید. ـ نکته های خیلی کوچک را پیدا کنید و سعی کنید در حاشیه آن نکته های کوچک، اطلاعاتی پیدا کنید و تحلیل هایی بنویسید که همان نکته کوچک تبدیل به یک موضوع بحث شود. ـ ایده های جدیدی را از دیگر حوزه های علوم انسانی یا حتی علوم دیگر انتخاب کنید و از آن ها برای بررسی موضوع مورد نظرتان استفاده کنید. بدین ترتیب خوانندگان در خود احساس نیاز می کنند که نوشته شما را بخوانند. توجه داشته باشید خوانندگان از خواندن مطالبی استقبال می کنند که تازگی ای داشته باشد اما واقعا هیچ موضوع کاملا تازه ای وجود ندارد. استفاده از شگردها و تمهیدات فوق، زاویه دیدی تازه به نویسنده و خواننده می دهد و جانبِ تازه ای از موضوع را پیش چشم می آورد. خوانندگان به دنبال مطالب «کاملا تازه نیستند»، به دنبال مطالبی هستند که «تازه به نظر می رسند».
به قلم: دکتر مهدی زرقانی در مطلب گفته شد که «انتخاب حوزة پژوهشی» گام نخست برای هر تحقیقی از جمله مقاله یا پایان نامه نویسی است. اکنون فرض را بر این می گذاریم که دانشجو یا محققی حوزة پژوهشی خود را (مثلا تحقیق در حوزة شعر معاصر) انتخاب کرد. تا این جا تنها چشم انداز پژوهشی چند ساله مشخص شده و این خیلی کلی تر از آن است که بتواند تبدیل به مقاله یا پایان نامه بشود. گام دوم چیست؟ 2. گام دوم «تعیین جامعة مخاطبین» است. شما برای چه کسانی می خواهید بنویسید؟ قطعاً هر طیف از مخاطبان اقتضائات خاص خودشان را دارند و حتی انتخاب موضوع مقاله بستگی به این دارد که مخاطب اولیة شما چه کسانی هستند؟ این بدان معناست که وقتی می خواهیم برای یک روزنامه مقاله ای بنویسیم، ساز و کار تحقیق و نوشتن بسیار متفاوت خواهد بود از زمانی که بخواهیم برای استادان و پژوهشگران مطلبی بنویسیم. بر این اساس است که مجلات و نشریات را به طبقات مختلفی تقسیم کرده اند. مثلاً «نوشتارهای روزنامه ای»، که مخاطبین اولیة آن طبقة متوسط جامعه هستند و «مجلات علمی ـ ترویجی»، که مخاطبین اولیه شان سطح بالاتری را تشکیل می دهند و «مجلات علمی ـ پژوهشی»، که بالاترین سطح مخاطبان را به خود اختصاص مید هند، هر کدام مخاطبان خاص خود را دارند که نوشتن برای آن ها اصول خاص خود را می طلبد. بی توجهی به این مسأله سبب می شود ما به عنوان نویسنده، مجبور شویم از استانداردهای چندگانه و ناهمخوان پیروی کنیم و این کاستی نوشتة ما را دچار مشکل جدی می کند. غالباً نشریه ای که ما می خواهیم مقالهمان را در آن چاپ کنیم، طبقة خود و طبقة مخاطبانش را مشخص کرده و یافتن پاسخ برای این پرسش دشوار نیست. یک نکته که این جا گفتنی است و در دانشگاه های ما غالبا نادیده گرفته می شود، این است که مخاطب اولیة پایان نامه، استادان هستند و بنابراین باید اصل را در نوشتن بر اختصار و ایجاز بگذاریم. به همین ترتیب، هر چه سطح مخاطبان نوشته پایین تر بیاید، شیوة نوشتن تفصیلی تر و همراه با توضیحات بیشتری خواهد بود و بر عکس. توجه ما در این سلسله نوشتارها معطوف به مجلات علمی ـ پژوهشی است. 3. گام سوم، «نیازسنجی مخاطبان خاص» است. امروز در مجلات علمی ـ پژوهشی کشورمان صدها مقاله تکراری نوشته می شود که بخش زیادی از آن ها نیاز جامعه ادبی نیست و از سوی دیگر، بسیاری از موضوعات هست که به درستی شناسایی نشده اند. یک بررسی شتابزده نشان می دهد به محض این که مقالهای با رویکرد تازه منتشر می شود، یک باره موجی از مقاله نویسی در همان حوزة، با همان نگاه و با همان مبانی آغاز می شود که دست کم بخشی از آن ها تکرار مکررات است. در چنین شرایطی، محققی موفق تر است که بتواند نیازهای جامعه ادبی کشور را بهتر شناسایی کند. اکنون بیایید به این گام آخر، کاربردی تر نگاه کنیم. کسی که می خواهد مقاله بنویسد، چطور می تواند نیازسنجی کند؟ امروزه خوشبختانه، نشریات علمی ـ پژوهشی و حتی علمی ـ ترویجی حوزة پژوهشی خود را تا حدود زیادی مشخص کرده اند و اینطور نیست که هر مطلبی را بتوان در هر مجله ای چاپ کرد. برای یک محقق یا دانشجو که حوزة پژوهشی خود را انتخاب کرده، مراجعه به مجلات اختصاصی که به حوزة پژوهشی او مربوط می شوند، دو نکته را مشخص می کند: نخست این که مسیر تحقیقات در آن حوزة خاص چگونه بوده و دیگر این که «نیازهای مخاطبان خاص» او چه موضوعاتی هستند؟ اکنون نوبت به «گام چهارم عملی» را می رسد اما اجازه بدهید پیش از آن نظرات مخاطبان محترم را در مورد مطالب این شماره بشنویم. موافق هستید؟ به قلم: دکتر مهدی زرقانی - دانشگاه فردوسی مشهد 1. یکی از دوستان دانشجو از راه های عملی تر و واقعی تر نوشتن مقاله سوال کرده بودند و اینکه مسیرهای عمومی و کلی را محققان نوشته اند اما باز هم مشکل نوشتن شان حل نشده است. من سعی می کنم به این مساله کاربردی تر بپردازم و پیش فرضم این است که خوانندگان محترم مبانی نظری نوشتن مقاله را از کتابهای مغتنم موجود خوانده اند. 2. برای نوشتن یک مقاله خوب ابتدا باید چکار کنیم؟ این پرسشی است که به ذهن هر دانشجویی می رسد که میخواهد دست به قلم ببرد. واقعیت این است که نوشتن مقاله هم مثل هر کار دیگری هم نیاز به مبانی نظری دارد و هم کار عملی می خواهد. یعنی مثلا اگر یک دانشجوی ارشد فارسی همه نکات نظری را هم به دقت بداند، نباید از خودش انتظار داشته باشد، عملا هم همان قدر خوب بنویسد. تجربه عملی نوشتن هم بخشی از کار است که نباید آن را نادیده یا حتی دست کم گرفت. این نکته را همیشه در نظر داشته باشیم تا برسیم به نکات کاربردی دیگر. 3. نخستین اقدام برای نوشتن یک مقاله خوب، مشخصکردن حوزة پژوهشی است. هر دانشجوی تحصیلات تکمیلی باید وقتی وارد این مرحله از زندگی علمی خود شد، ابتدا تکلیفش را با خودش و مخاطبانش روشن کند. ورود به این مرحله باید برابر باشد با مشخصشدن حوزة تحقیقی که دانشجو می خواهد در ده یا دست کم پنج سال آینده با آن سر و کار داشته باشد. در این صورت، حتی می توان تحقیقات کلاسی را هم حتی المقدور طوری انتخاب کرد و به استاد ارائه داد که با آن زمینه اصلی تحقیق مرتبط باشد. مشخصکردن حوزة پژوهشی، بر اساس چهار متغیر باید باشد: علاقه شخصی به فعالیت در یک حوزة پژوهشی، توانایی شخصی، زمینة مطالعاتی که داشته ایم و یا دست کم خواهیم داشت و نیازسنجی جامعه ادبی. اینها به ما کمک می کند تا حوزة پژوهشی خودمان را انتخاب کنیم و نخستین گام را برای نوشتن مقاله برداریم. احتمالا اکنون این پرسش مطرح خواهد شد که با واحدهای درسی و مقالات دوره «دانشجویی» چه کنیم؟ آنها به ما اجازه نمی دهند که مسیر علاقه مان را دنبال کنیم. این اشکال را یکسره نمی توان انکار کرد یا نادیده گرفت اما مسأله از سویه دیگر هم قابل طرح است: آیا اینکه ما در هر کدام از واحدهای درسی و مقالات کلاسی به جانبی کشانده می شویم، از جمله بدین علت نیست که حوزة پژوهشی معینی برای خودمان مشخص نکرده ایم؟ و آیا اگر این اقدام نخستین را به دقت و درستی انجام دهیم، در حد خودمان، بخشی از معضل بزرگتر را حل نکرده ایم. به نظرم این گام نخست است. نظر شما چیست؟ رحل سميح القاسم (1939 ـــ 2014). رحل صاحب «لا أستأذن أحداً» من دون أن يستأذن فعلاً. كنا نعرف منذ سنوات أنه يُعالج من السرطان، وعرفنا أخيراً أنّ صحته تدهورت، وأنه يحتضر في أحد مستشفيات مدينة صفد شمال فلسطين المحتلة. الخبر الذي كان شبه مؤكد صار مؤكداً ليلة أمس، ورحل الشاعر الذي شكل ذلك الثالوث الشهير في شعر المقاومة الفلسطينية مع توفيق زيّاد ومحمود درويش. هو الذي كوّن ثنائياً تجاوز فكرة المقاومة والهوية الفلسطينية، إلى صداقة شخصية وشعرية مع درويش. ولعل علاقته الثنائية هذه جعلته بطريقة ما الطرف الأقل شهرةً ونجومية، وقد يرى بعضهم أنه كان الطرف الأقل شعرية أيضاً، وإن كان شاعراً بارزاً ومتمكناً بالطبع. كان القاسم «ضحية» هذه الثنائية، و«ضحية» هويته الفلسطينية، وانتمائه إلى شعر المقاومة الذي – رغم أهميته وجماهيريته – لا يتذكره النقاد العرب إلا في نطاق محصور بالنضال والمقاومة. لا نقصد بالضحية هنا معناها الحَرْفي طبعاً، بل نشير في لحظة غيابه إلى أن هذا النوع من التجاهل النقدي أكسبه حضوراً أقل مما يستحقه، أو أنه غيّب التقدير الحقيقي لهذا الحضور. هكذا، تحول سميح القاسم إلى اسم ورمز، وحُجب جزء من شعره ونثره وراء هذا الاسم الأيقوني المستند بدوره إلى الأيقونة الكبرى فلسطين.
كانوا ثلاثة. ثلاثة شعراء حملوا صوت فلسطين عالياً، في سنوات البطولة. واكتشفهم العالم العربي على نطاق واسع في الستينيات مع انطلاق الكفاح المسلّح. ثلاثة فرّقتهم دروب الحياة والشعر والسياسة ومنافي الداخل والخارج، بعدما جمعهم الحزب الشيوعي «الاسرائيلي» في لحظة ما، وتسمية مشتركة: «شعراء المقاومة الفلسطينيّة» التي عاد فأفلت منها بمهارة أكثرهم نجوميّة، أي محمود درويش. ثلاثة، قصائدهم صارت أغنيات على كل لسان، مع عابد عازرية وغازي مكداشي وأحمد قعبور وسميح شقير و… مرسيل خليفة. كانوا ثلاثة: توفيق زيّاد بقي في فلسطين التاريخيّة، وخاض مجال السياسة مع الحزب الشيوعي، وكتب لـ «العذراء ذات الأوفرهول الأزرق»، وصرخ «فلتسمع كل الدنيا فلتسمع». ومات في ١٩٩٤ في حادث سير على طريق القدس. محمود درويش صاحب «سرحان يشرب القهوة في الكافيتيريا» و«أحمد الزعتر»، خرج من فلسطين وصار شاعر القضيّة ونجمها، ولم يعد إلا في تابوت عام ٢٠٠٨، بعدما خانه القلب. في الحقيقة لم يجد طريقه إلى قريته البروة، بل بقي نعشه عالقاً في رام الله بتواطؤ بين أبو مازن والاحتلال. والآن ينطفئ في مستشفى صفد الأقنوم الثالث، سميح القاسم (١٩٣٩ ــــ ٢٠١٤) صاحب «نشيد الحجر» و«يكون أن يأتي طائر الرعد». قبل أيام قليلة كان مارسيل خليفة يستعيد في «بيبلوس» قصيدته الشهيرة «منتصب القامة أمشي (…) وعلى كتفي نعشي». كافح القاسم ضدّ المرض العضال سنوات، كما ناضل في الماضي ضدّ الاحتلال. أعماله الشعرية مطبوعة في أكثر من مدينة عربية من حيفا إلى الرباط، مروراً ببيروت ودمشق وعمّان، وقد نشر سيرته بأسلوب ساخر تحت عنوان «إنّها مجرّد منفضة» («دار راية»، حيفا، 2012). «الأخ اللدود» لدرويش، إذ تخاصما وتراسلا وتصالحا كثيراً، يبقى، رغم بعض المواقف الاشكاليّة التي فرضها وضعه تحت الاحتلال، صوتاً أدبياً فريداً، سيعيش في وجدان الشعب الفلسطيني، وستستعيده الأجيال العربيّة لسنوات طويلة مقبلة. يشيّع جثمانه إلى مثواه الأخير في قريته الرامة فی الجلیل غداً الخميس.
الملتقى العربي الثّامن في الأدب المقارن - جامعة باجي مختار - عنابة الجزائر نداء للمشاركة في الملتقى العربي الثّامن في الأدب المقارن جامعة باجي مختار - عنابة الجزائر أبريل 2015م
كانت العصافير التي تسكن (الحديقة العامة) سعيدة ومطمئنة البال، تغرد وترقص في السماء ثم تحط على أعشاشها الصغيرة المتناثرة على قمم الأشجار وأغصانها. وظلت العصافير سعيدة إلى أن جاءها إنذار من رئيس الحديقة يقول إما أن تدفع العصافير أجرة الأعشاش التي تسكنها، أو أن تغادرها إلى مكان آخر. فقالت العصافير بأسى: ولكننا لا نملك مالاً، ونحن لا نعرف كيف يأتي الناس بالمال. وشكل العصافير وفداً لاسترحام رئيس الحديقة وشرح أوضاعهم، ولكنه كرر عليهم مضمون إنذاره، وهددهم بالطرد إن لم يستجيبوا للإنذار. وحزنت الأشجار وأصاب الأزهار يأس كبير، إلا أن ارتباطهم الشديد بالتراب منعهم من تقديم شكوى رسمية فاكتفوا بالبكاء. قالت الأشجار: -من يسلينا بعد الآن بالغناء صباح مساء؟! وهتفت الأزهار: -من يغني لنا أناشيد الحب والصفاء؟! ولكن رئيس الحديقة لم يأبه لما سمع، واضطرت العصافير إلى الرحيل، فانطلقت مهاجرة أفواجاً والحيرة قد تملكتها لا تعرف لها مستقراً. و أصاب الأشجار حزن عميق، واستسلمت الأزهار لبكاء ساخن عميق سرعان ما أغرقها فجعلت تموت واحدة تلو الأخرى، كذلك الأشجار جفف الألم أغصانها تتساقط على الأرض لتحلق بها الأغصان نفسها. ودخل الناس ذات يوم إلى الحديقة يطلبون الراحة والمتعة، فهالهم الصمت والحزن، وكأن الحديقة أصبحت مقبرة قاتمة الألوان.لا عصافير ولا أزهار، والأشجار تجف مقبلة على الموت بأجساد وأهنة. مل الرجال المنظر فتركوا الحديقة إلى بيوتهم، وتساءل الأطفال عن سر التعاسة المقيمة، فاستجوبوا شجرة سرو هرمة، فقصت عليهم الحكاية كلها، هاجرت العصافير لأنها لا تملك مالاً تدفعه أجرة لأعشاشها الصغيرة! و توجه الأطفال إلى رئيس الحديقة يستعطفونه ويطلبون للعصافير الرحمة والغفران، فصدهم الرئيس بقسوة وقال لهم: يجب أن يدفع الساكن مالاً لقاء البيت الذي يقطنه. فصاح الأطفال: ومن أين يأتي العصافير بالمال؟ فلم يعرهم رئيس الحديقة التفاتاً فخرجوا إلى الحديقة الميتة يبكون. وقال طفل طيب: لنجمع للعصافير أجرة لبيوتهم. و صمم الأطفال آنذاك على أن يساهموا في إعادة الحياة إلى الحديقة فقتروا على أنفسهم في المصروف، لا حلوى ولا ألعاب. ورغم معارضة الآباء فقد تم جمع مبلغ كاف من المال دفع إلى رئيس الحديقة، فدعيت العصافير للعودة إلا أن العصافير لم تتمكن جميعها من العودة، لأن أعداداً كبيرة منها قتلها التعب والتجوال في سماء لا أعشاش فيها فسقطت على الأرض قتيلة، وبالرغم من أن أعداداً ضئيلة عادت إلى الحديقة فإن الحياة دبت في الأشجار ونمت الأزهار من جديد، فعادت السعادة إلى الحديقة.
با سلام به اطلاع دوستان عزیز می رسانم از مهرماه سال جاری، کلاس های مکالمه عربی به همراه کلاس های قواعد عربی اینجانب، در اداره مرکزی کانون ملی زبان ایران واقع در تهران ،خیابان شهید مطهری، خیابان فجر پ33 برگزار می گردد. زمان دقیق برگزاری کلاسها متعاقباً از طریق همین صفحه و نیز وب سایت اختصاصی کانون ملی زبان ایران، خدمتتان اعلام می شود. ﻛﺎﻥﻫﻨﺎﻙ ﺇﻣﺒﺮﺍﻃﻮﺭﺍً ﻓﻲ ﺍﻟﻴﺎﺑﺎﻥ ﻳﻘﻮﻡ ﺑﺈﻟﻘﺎﺀ ﻗﻄﻌﺔ ﻧﻘﺪ ﻗﺒﻞ ﻛﻞ ﺣﺮﺏ ﻳﺨﻮﺿﻬﺎ ،ﻓﺈﻥﺟﺎﺀﺕ ﺻﻮﺭﺓ ﻳﻘﻮﻝ ﻟﻠﺠﻨﻮﺩ "ﺳﻨﻨﺘﺼﺮ" ﻭﺇﻥ ﺟﺎﺀﺕ ﻛﺘﺎﺑﺔ ﻳﻘﻮﻝ ﻟﻬﻢ
آغاز ثبتنام در کارگاه آموزشی «مترجمی خبر (عربی) » خبرگزاری فارسبا توجه به نیاز فزاینده رسانهها به نیروی انسانی متخصص در زمینه ترجمه متون خبری و افزایش کارایی کادرهای مترجمی، جهت انعکاس اخبار داخل به خارج از مرزها و بالعکس، خبرگزاری فارس برای دومین بار اقدام به برگزاری دوره آموزش مترجمی خبر عربی و انگلیسی برای علاقهمندان کرده است. این دوره که با حضور مدرسان برجسته خبرنگاری و مترجمی خبر از مرداد ماه آغاز میشود، ابتدا به آموزش دروس عمومی خبرنگاری از جمله خبرنویسی، گزارش نویسی، مصاحبه خبری و شیوه نگارش فارسی میپردازد و سپس به طور تخصصی به مباحث مترجمی خبر شامل: اصول و مبانی ترجمه (فن ترجمه (اصول و روشها)، دستور زبان، مبانی سیاستگذاری خبری، ادبیات متون خبری، معنیشناسی و کاربردشناسی زبان)، کارگاه ترجمه (واژهشناسی خبری و ترکیبات آن، گفتوشنود مطبوعاتی، خواندن متون مطبوعاتی، ترجمه شفاهی و ترجمه موضوعی اخبار و مقالات)، بازآفرینی خبر و آشنایی با رسانههای خبری دنیا میپردازد. به شرکت کنندگانی که موفق به کسب حد نصاب قبولی شوند، مدرک پایان دوره از طرف دانشکده رسانه خبرگزاری فارس اعطا میشود؛ همچنین برگزیدگان این دوره، در صورت موفقیت در مصاحبه حضوری، جذب باشگاه خبری توانا و خبرگزاری فارس خواهند شد. برای ثبتنام در این دوره، داشتن حداقل مدرک تحصیلی دیپلم و آشنایی متوسط به بالا با زبان تخصصی دوره (عربی یا انگلیسی) الزامی است. هزینه شرکت در این دوره آموزشی 40 ساعته، 300 هزار تومان است. دانشجویان، فعالان عرصه رسانه و روابطعمومی و فارغالتحصیلان علوم ارتباطات و رشتههای مرتبط میتوانند با ارایه مدرک معتبر از 10 درصد تخفیف شهریه برخوردار شوند. علاقهمندان به شرکت در این دوره آموزشی تا تاریخ 31 تیرماه فرصت دارند ثبت نام خود را تکمیل کنند. نشانی محل برگزاری دوره به شرح زیر است: تهران، ضلع شمال شرقی تقاطع خیابان انقلاب اسلامی و خیابان حافظ، کوچه سعیدی، بنبست شبنم، دانشکده رسانه فارس، طبقه همکف، سالن اجتماعات کوثر. در صورت داشتن هرگونه سوال، میتوانید با ایمیل دانشکده رسانه فارس به نشانی edu@farsnews.com در ارتباط باشید و یا با تلفن 88911664 تماس بگیرید. چکیده مانند ویترین هر مقاله ای است. اگر جذاب باشد، متن اصلی خوانده می شود و احتمال ارجاع بالا می رود و اگر جذاب نباشد، فهمیده نشود یا اشکالات دستوری و دیکته ای داشته باشد، کسی علاقمند به خواندن کل متن نمی شود و بنابراین احتمال ارجاع صفر میشود. علاوه بر این برای شرکت در کنگره ها هم تنها چکیده مقاله است که ارسال می شود و برای همین بسیار مهم است که درست نوشته و ترجمه شده باشد و هیچ اشکالی نداشته باشد. برای داشتن یک چکیده خوب به نکات زیر توجه کنید: 1. چکیده را همیشه پس از تکمیل کار و نوشتن بقیه قسمتهای مقاله بنویسید. 2. از کپی کردن جمله های مختلف از متن خودداری کنید. چکیده را از نو بنویسید. 3. چکیده شامل تمام قسمتهای یک مقاله است ولی ممکن است هر بخش با عنوانی مثل مقدمه، مواد... جدا نشده باشند که بستگی به مجله انتخابی شما دارد. 4. در مقدمه چکیده سعی کنید با کوتاه ترین جمله ممکن، اهمیت موضوع را نشان دهید. 5. در بخش مواد و روشها، روش انتخاب نمونه ها، دستگاهها و مواد به کار رفته را مختصرا توضیح دهید. 6. در بخش یافته ها، تنها یافته های مهم که در بحث هم گنجانده شده اند را مطرح کنید. 7. در بخش بحث و نتیجه گیری، بر اساس آنچه که در یافته ها نوشتید، اهمیت یافته ها را بیان کنید و در پایان هم یک جمله مهم بنویسید که نشان دهد انجام مطالعه ثمربخش بوده است.
با سلام نمرات درس تاریخ ادبیات از سقوط بغداد تا دوره معاصر در اتوماسیون آموزشی اعلام شده است. نمرات الحمدلله بسیار عالی و کاملاً بیانگر تلاش جانانه دانشجویان محترم است. إن شاء الله در آینده ای بسیار نزدیک منابع دروس ترم 3 را هم اعلام خواهم کرد تا تابستان به بطالت نگذرد.
اطلاعیه ثبت نام دوره آموزشی قابل توجه دانشجویان و فارغ التحصیلان جویای کار گروههای زبان و ادبیات عربی دانشگاههای کشور کمیته کارآفرینی انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی با همکاری موسسه آموزشی، به معرفی دوره آموزشی-تکمیلی «راهنمایان ایرانگردی و جهانگردی (تور لیدری)»و شرایط ثبت نام آن میپردازد. مدارک مورد نیاز جهت ثبت نام:
زمان برگزاری دوره: این دوره در مجموع در 360 ساعت برگزار میگردد آغاز: یازدهم مرداد 93 پایان: یازدهم آذر ماه 93 ساعات برگزاری دوره: بنا بر توافق موسسه و اساتید، دوره مذکور در یکی از برنامه های زمانی زیر اجرا میشود:
دروسی که در طی دوره ارائه میشود:
آزمونهای دوره:
تعیین هزینه: هزینه شرکت در دوره تهران: 450 هزار تومان هزینه شرکت در دوره شهرستانها: 650 هزار تومان مهلت ثبت نام: 1/4/93 لغایت 31/4/93 محل برگزاری کلاسها: شهرهای: تهران، شیراز، اصفهان، یزد و همدان. جهت برگزاری کلاسهای این دوره انتخاب شده و متقاضیان شهرهای دیگر، برای شرکت در این دوره باید یکی از این شهرها را به عنوان محل برگزاری کلاسهای خود انتخاب کنند. شماره تلفن انجمن: 81032239 - 021 arabiciran@gmail.com
با سلام. نمرات درس تاریخ ادبیات دوره عباسی در اتوماسیون آموزشی اعلام شده است. عملکرد دانشجویان محترم در طول ترم و در این امتحان بسیار عالی و رضایت بخش است. ان شاء الله در ترم بعد نیز بدین منوال به تلاش خودتان ادامه دهید. ● ناتورالیسم (طبیعت گرایی) ناتورالیسم مکتبی است که احساس و عاطفه و تخیل را کنار می گذارد و بر واقعیت های طبیعت و اصول و قانون های علمی تکیه دارد. انسان را موجودی اسیر در چنگال غریزه های خود و وراثت و قانون های طبیعی می شناسد. این مکتب که در سال های پایانی سده نوزدهم میلادی پدید آمد، پیروان چندانی جز در اروپا نیافت. امیل زولا نویسنده فرانسوی، تورگنیف نویسنده روسی و جورج الیوت نویسنده انگلیسی از پیشگامان این مکتب بودند. ناتورالیسم نه تنها یک اسلوب بلکه سیستمی از نظریات استهتیک ( زیبایی شناسی)است که در نیمه دوم سده ی نوزدهم پدید شد و پایه فلسفی آن مکتب پوزیتیویسم اوگوست کنت و هربرت اسپنسر و هیپولیت تن (Hippolyte Taine ) و دیگران بود ناتورالیسم یا طبیعتگرایی رخنه در روندهای ماهوی و عمقی واقعیت را وظیفه ی خود نمیشناسد، بلکه کافی میداند که خلاقیت هنری به کپی کردن اشیا و پدیدههای تصادفی و انفرادی واقعیت بپردازد. امیل زولا را معمولاً از برجستهترین نمایندگان این اسلوب و مکتب یاد میکنند این مطلب درست است ولی خلاقیت هنری زولا غالباً با نظریات تئوریک او در تضاد بوده است و این خود نمودار متناقض بودن بینش استهتیک طبیعت گرایان است، زولا نظریات تئوریک خود را در آثاری مانند رمان تجربی (١۸۸۰) و طبیعتگرائی در نمایش (١۸۸١) بیان داشته است. خلاصه ی این تئوری آنست که پدیدههای زیستی (بیولوژیک) و اجتماعی دارای یکسانی و این همانی است و هنر از سیاست و اخلاق مستقل است. ولی زولا همان گونه که گفتیم خود نتوانست در آثار برجستهای که آفرید این تئوری را به کار ببندد و نوعی واقع گرایی در فعالیت هنری او خود را با قوت نشان میدهد. در عصر ما طبیعتگرایی در هنر بار دیگر قد علم کرده و این بار حتا از سنن تئوریک طبیعت گرایان سده نوزدهم فراتر رفته است. طبیعت گرایان امروزی معمولاً از ستایندگان نظام موجود بورژوایی هستند. خصلت نمونهوار مکتب و اسلوب آنان فیزیولوژیسم است یعنی گرایش به بیان صریح کلیه فعل وانفعالات جسمانی. جستجوی اشکال مبتذل تفریح آور، توجه افراطی به نمایشهای آمیخته با موسیقی (ملودرامیسم)، توجه به زیبایی ظاهری چشمگیر در ژانرهای مختلف، آن چه که آن را "هنر تودهها" (Pop art) نامیدهاند. این اسلوب خواه به شکل مستقیم و خواه به شکل غیر مستقیم روح انفعالی در جامعه، احتراز از نبرد اجتماعی، بیتفاوتی نسبت به غم و شادی دیگران و تمایل ویژه به غرایز جانورانه را موعظه میکند و به اسلوب هنری شکلگرایی (فرمالیسم) سخت نزدیک است. از نظر فلسفی ناتورالیسم به قدرت کامل و محض طبیعت که نظم بی نظیری داشته باشد می گویند و از جهت ادبی این مکتب تقلید موبه مو و دقیق از طبیعت است. نامدار ترین شاعران و نویسندگان ناتورالیست عبارتند از:
● ماتریالیسم به معنای مادهگرایی فلسفی است. این مکتب در مقابل ایده آلیسم مطرح شد. شاخههای مهم ان ماتریالیسم مکانیکی و ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی است. ماتریالیسم مکانیک را فویرباخ بنیادگذاری کرد و ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی را مارکس. ● مدرنیسم عنوان دورهای است در تاریخ ادبیات، هنر و اندیشگی ِ غرب است که به لحاظ ظهور مشخصههای جدیدی در عرصهی موضوع، شکل، مفاهیم و سبک از دورههای قبل متمایز است. آغاز این دوره در کشورهای مختلف تاریخ متفاوتی دارد. نخستین طلیعههای ظهور مدرنیسم در فرانسه از دههی پایانیسده ی نوزدهم آشکار شد و تا دههی ١٩٤٠ ادامه یافت. اما در روسیه از سالهای پیش از انقلاب اکتبر ١٩١۷تا دههی ١٩٢٠، در آلمان از دههی ١٨٩٠ تا دههی ١٩٢٠، در انگلستان از اوایل سده ی بیستم تا دههی ١٩۳٠، و در امریکا از اندکی پیش از جنگ جهانی اول تا جنگ دوم جهانی را در بر میگیرد. سلام... به اطلاع می رسانم نمرات درس متون نظم و نثر(2) دوره دکتری، نمرات دروس ترجمه همزمان (2) و بررسی لهجه های عربی مقطع کارشناسی ارشد و نمرات دروس مکالمه عربی (2)، آزمایشگاه عربی(2) و قواعد نحو(2) دوره کارشناسی در اتوماسیون آموزش اعلام شده است. دانشجویان محترم می توانند نظرات خود را نهایتاً تا تاریخ 10 تیرماه، از طریق همان سیستم آموزشی و یا به رایانامه اینجانب ( ali.afzali@ut.ac.ir) اعلام نمایند. ● کلاسیسیم (Classicisme) اسلوب هنری کلاسی سیسم (از ریشه لاتین Classicus یعنی نمونه، سرمشق) برای هنر اروپا در دوران سلطنتهای مطلقه، یعنی سده های ١۷ و ١۸ مرسوم و متداول بوده است و شاعر معروف درباری فرانسوی بوآلو در هنر شعر (١۶۷۴) تئوری این اسلوب را بیان داشته است و آثار هنری باستانی یونانیان و رومیان سر مشق هنری آن است ولی البته به مقتضای زمانه مسایل روز و روحیات روز نیزدر آن بازتاب یافته است. کلاسیسیم اغلب به عنوان مکتبی مخالف رومانتیسم و باروک تلقی می شود. ویژگی های کلاسیسیم عبارت است از: از جمله مشهورترین معرفان این نهضت راسین، فونتن، برویر، پاسکال، مولیر، لاروشفوکو، لفایت، بوسوئه و بوآلو هستند.
● فرمالیسم (Formalisme ) شکل گرایی شکلگرایی (یا فرمالیسم) اسلوبی هنری است که در آن مطلق کردن شکل هنر و مطلق کردن جهت استهتیک (زیبا شناختی) در هنر به مثابه هدف به ذاته مطرح است. مقوله ی شکلگرایی نقطه ی مقابل مقوله ی واقعگرایی است. شکلگرایی بینش هنری مسلط در مدرنیسم معاصر بورژوایی است. شکلگرایی در پایان سده ی نوزدهم و آغاز سده ی بیستم پدید شد و مکتب های جریانات هنری گوناگونی را در جوامع سرمایهداری غرب مانند فوتوریسم، کوبیسم، سوررئالیسم، فوویسم، تاشیسم، ابستراکسیونیسم، اکسپرسیونیسم وغیره در بر گرفت. وجه مشترک همه ی این جریانات گونه گون که نام بردیم، علارغم وجود تفاوتهایی از جهت بینش و اسلوب هنری، آنست که هنر را در مقابل واقعیت جهان خارج قرار میدهند و شکل هنری را از مضمون فکری وایده ای آن جدا میکنند و به استقلال و حق تقدم مساله ی شکل در اثر هنری اعتقاد دارند. در این مکتب ها این نقطه نظر همانند دیده میشود که آفرینش و فعالیت هنری عاری از اغراض عملی است و جریان آن تابع نظارت عقل بشری نیست و این که لذت هنری ربطی به موضوعیت اجتماعی و منافع حیاتی و آرمان های هنری و اجتماعی ندارد و لذا تنها بازی اشکال مجرد است، و کار هنرمند تنها جستجوگری و نوآوری به معنای نوسازی دایمی موازین هنریست و ذهن هنرمند مجبور نیست از عین واقعیت تبعیت کند و اصولن واقعیت جهان خارج قید وبندی برای هنر ایجاد نمیکند و ذهن هنرمند میتواند خود را از این ملاک معرفتی و سنجشی آزاد سازد. در این بینش ایده آلیستی (انگارگرایانه) غلوهای فراوانی میشود، زیرا درست است که ذهن هنرمند و حسیات هنری او نقش موثری در پرداخت هنری دارد ولی این نقش با خود سری نمیتواند اوج گیرد و درست است که عین واقعیت به وسیله ی هنرمند کپی و عکاسی نمیشود بلکه تابع ساخت و پرداخت شخصیت هنری او قرار میگیرد ولی به هر جهت میزان و ملاک نهایی همان واقعیت است و درست است که نوآوری در شکل، ممکن است ولی نوآوری در مضمون بر آن تقدم دارد و تلازم این دو نوآوری در مجموع و به طور کلی باید مراعات شود، حتا اگر در لحظاتی از تاریخ در این یا آن غلوی دیده شود، و درست است که جستجوگری در شکل سودمند است ولی این در صورتی است که تناسب خود را با تکامل اجزای دیگر هنر به ویژه با مضمون حفظ کند و درست است که تجرید هنری نیز مانند "تجرید علمی" مجاز است ولی این امر نباید نقش تاثیر اجتماعی هنر را از میان ببرد. بدین ترتیب آن چه که در زیر علامت سوال قرار میگیرد نه مساله ی شکل بلکه مساله ی شکلگرایی است. با آن که در برخی از آثار شکل گرایانه ی معاصر بورژوایی پرخاش نسبت به زشتیهای این نظام دیده میشود، با این حال ارتباط عمده ی این اسلوب هنری با بینش اجتماعی بورژوایی و خردهبورژوایی یعنی فردگرایی (اندیویده آلیسم) و انکار تعهد اجتماعی است. جدا ساختن شکل از مضمون، و هنر از تعهد اجتماعی که مسلمن از جلوههای بحران نظام سرمایهداری در گستره ی هنر است، نمیتواند موجب انحطاط هنری نشود. این کار در گذشته نیز، به ویژه در عرصه ی ادبیات بدیع، سابقه داشته است، یعنی آن هنگام که نویسنده به جای اصالت بخشیدن به موضوع، در صنایع لفظی و معنوی نثر مصنوع و مترسلانه ای غوطه میخورده است و مثلن شیوه ی تاریخ وصاف جای شیوه ی تاریخ بیهقی را میگرفته است. با این حال مکتب های مدرنیستی هم اکنون جایی در تاریخ هنر گشوده و خواسته یا ناخواسته منشا خدماتی به هنر و جامعه هستند، از این رو کسی بر آن نیست که "تکفیری" علیه آن ها صادر کند. یا آن ها را "قدغن" نماید. "امر هنری" به هموار سازی مکانیکی شیوهها و سلیقهها تن در نمیدهد و در این گستره نمیتوان مسایل را طبق "رای اکثریت" حل کرد و ناچار باید میدان وسیعتری به استعدادها و برخوردهای فردی داد. باید گذاشت دعاوی مکتب های مدرنیستی شکلگرا بیش از پیش در دادگاه تاریخ عیارسنجی شود. فرمالیسم در تقابل با ذهنیت گرایی شاعرانه توسط هنرمندانی مطرح گردیده است ( هنرمندان هنرناب) که بر جلوه ی ظاهری و ساختار هندسی پدیده ها تاکید داشتند. از آن جمله اند رونالد بلادن و دیوید اسمیت. فرمالیسم بیش تر به فرم و شکل بیرونی هر چیز علاقمند است تا واقعیت آن ها. فرمالیسم روشی تربیتی نیز هست که در آن به قراردادهای اجتماعی احترام گذاشته می شود بدون آن که واقعن دغدغه ای برای دیگران وجود داشته باشد. فرمالیسم قضایی نیز شیوه ای است که تنها به اجرای قوانین خشک علاقمند است تا به یک امتحان وبررسی دقیق از مسایل مورد داوری.
● سورئالیسم (Surrealisme) فراواقع گرایی این جنبش ادبی در سال ١۹۲۴ توسط "اندره برتون" در فرانسه ایجاد شد. وی معتقد بود که ادبیات نباید به هیچ چیز به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه ای که از تمام قیود منطقی، هنری و یا اخلاقی رها شده است بپردازد و در اعلامیه ای که انتشار داد نوشت: ● فوتوریسم (Futurisme ) آینده گرایی نهضت فکری و هنری ایتالیایی که در آغاز سده ی ۲۰ میلادی پدید آمد و پایه ی آن توسط مارینتی (Marinetti ) نهاده شد. فوتوریسم چشم اندازهای آینده ی دنیای مدرن از قبیل صنعت، تمدن و دیگر جنبش ها را بیان می کند. اين جنبش در تقابل با رکود هنری ، در جریان جنگ جهانی اول با شعار مرگ هنر گذشته، مطرح گردید. هنرمندان این سبک با تأیید و تأكيد بر تکنولوژی و ماشینیسم و با استفاده از قوانین فیزیک دینامیک و ریتم و تکرار سطوح و فرم ها ، درصدد تأكيد بر مفاهیمی چون حرکت ، سرعت و شتاب هستند از هنرمندان برجسته ی این مکتب می توان به مارسل دوشان ، جینو سورینی ، روسولو ، جاکوموبالا ، امبرتوبوتچیونی و کارلو کارا اشاره کرد.
حاز الروائي العراقي أحمد سعداوي مساء أمس الثلاثاء «الجائزة العالمية للرواية العربية» التي تعرف بجائزة «بوكر العربية» في دورتها السابعـة لعام 2014، عن رواية «فرانكشتاين في بغداد». وقد أعلن سعد البازعي، رئيس لجنة التحكيم، عن اسم الفائز بالجائزة في حفل أقيم في مدينة أبوظبي.
● سمبولیسم (Symbolosme) سمبولیسم ادبی نهضت سمبولیسم ادبی در فرانسه با گلهای شر (چاپ١٨۵۷) بودلر آغاز شد و شاعرانی از قبیل رمبو، ورلن و مالارمه آن را ادامه دادند. آثار آنها پر از سمبلهای شخصی است که به جای یک معنی صریح و مشخص دارای هالهای از معانی متعدد اما مربوط به هم است. بعدها این مشخصه را در اشعار الیوت، پاوند، دایلن تامس، کمینگز و ... هم میبینیم. ادبیات اروپایی به ویژه از جنگ جهانی اول به بعد به طرف سمبولیسم گرایش پیدا کرد و در اشعار غنایی ییتز، در "سرزمین ویران" الیوت، در "اولیسیس "و "بیداری فنیقیها"ی جیمز جویس و در "خشم و هیاهو"ی ویلیام فالکنر سمبلهای بحث برانگیز بسیار دیده میشود. همان گونه که گفته شد این مکتب در اواخر قرن نوزدهم پدید آمد وشارل بودلر پایه گذار آن بود. در میان کسانی که از بودلر الهام گرفتند و با آثار خود سمبولیسم را مستحکم ساختند پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه از همه مشهورتر هستند. اصول سمبولیسم سلام. به اطلاع دانشجویان محترم کارشناسی ارشد عربی میرساند کلاس ویژه بررسی روند پیشرفت موضوعات سمینار در روز 4شنبه، 10 اردیبهشت ساعت 16 برگزار می گردد. سلام گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید بهشتی تهران در نظر دارد در مهرماه سال 93 ، همایشی بین المللی درباره ادبیات کشور الجزایر برگزار کند: محورهای همایش: 1 / استعمار و پس از استعمار
2 / جایگاه ادبیات الجزایر در جهان عرب 3 / ادبیات الجزایر در آیینۀ نقد ادبی 4/ رویکرد تطبیقی به ادبیات الجزایر
5 / الجزایر و جنبشهای اخیر عربی 6 / ادبیات مهاجرت الجزایر همچنین از تمامی کسانی که در حوزۀ ادبیات معاصر الجزایر تألیف، ترجمه یا پژوهشی دارند، دعوت میشود گزارشی از آثار خود به دبیرخانۀ همایش ارسال فرمایند. ارسال چکیـــــده : 20 / 2 / 93 ارسال اصل مقاله : 15 / 4 /93 دبیرخانه همایش: تهران- ولنجک- دانشگاه شهید بهشتی- دانشکده ادبیات و علوم انسانی- گروه زبان و ادبیات عربی وبگاه : www.cal.sbu.ac.ir پست الکترونیک: co.arabliterature@mail.sbu.ac.ir شماره تماس: 29902444- 021 ، 09353897023
● رُمانتیسم ( Romantisme ) تخیل گرایی پر احساس واژه ی رمانتیسم از ریشه ی Romanus میآید یعنی "رومی" یا "رومیات" که البته چیزی از مضمون واژه را روشن نمیکند. رمانتیسم یک اسلوب هنری است که در آن رابطه ی هنرمند با پدیدههای توصیف شده به شکلی چشمگیر و عیان بیان میگردد و این امر به اثر هنری نوعی هیجان و اعتلا و سمتگیری عاطفی شدید می بخشد. در تاریخ هنر اروپا رمانتیسم به دنبال کلاسی سیسم (کلاسیکگرایی) آمده و آغاز پیدایش آن از سالهای بیستم و سی ام سده ی نوزدهم میلادی است. رومانتیسم در ادبیات و فلسفه به جهان به عنوان وجودی جاودان و نامتناهی می نگرد و با تخیلات بی پایان و احساسات والا قصد بهبود جهان را دارد و از نظر اجتماعی رمانتیست ها قراردادهای اجتماعی را به زیر سوال کشیده اند رمانتیسم دارای دو منبع پیدایش است: نخست: جنبش رهایی طلبانه ی مردم علیه استبداد و اشرافیت و فئوالیسم و ستم ملی، دوم: یاس تودههای گسترده ی مردم از نتایج انقلاب سده ی هجدهم فرانسه که نتوانست به خواستهای مردم پاسخ گوید. این امر باعث پیدایش دو جریان در رمانتیسم شد. یکی از این دو جریان نشان دهنده ی یاس از نظام سرمایهداری و در عین حال ترس از جنبش ها و انقلابات نوین خلقی است و از این رو انتقاد از سرمایهداری در این جریان یکسویه است و اگر چه معایب آن تشریح میگردد ولی نقش مترقی لازم آن بیان نمیشود. این تحلیل هنری نادرست ناچار به پیدایش "آرمانهای پنداری" و بیپر و پایی منجر گردید که گاه حاکی از ستایش گذشته دور قرون وسطایی است. این جریان در رمانتیسم اروپایی فرعی است و نمایندگان آن مانند نووالیس یا شله گل یا ژوکوسکی شاهراه ادب اروپا را ایجاد نمیکنند.ولی جریان دیگری در رمانتیسم وجود دارد که دارای سمت مترقی و انقلابی است و بیانگر پرخاش مردم علیه اشرافیت فئودال و سرمایهداری نوکیسه ی آن زمان و ارتجاع سیاسی است و هنرمندان کبیری مانند بایرون، پرسی بیس شلی، ویکتور هوگو، ژرژ ساند، آدام میتسکهویچ (در لهستان)، شاندور پهتفی (درمجارستان)، ریلهیف (شاعر روس از دکابریستها)، لئوژن دولاکروآ (نقاش فرانسوی)، بروسوف (شاعر روس)، شوپن (آهنگساز فرانسوی – لهستانی)، برلیوز (آهنگساز فرانسوی)، لیست (آهنگساز مجاری ـ آلمانی) و غیره و غیره برخی از نمایندگان این جریان دوم مترقی در رمانتیسم هستند.گرچه آرمانهای استهتیک (زیبایی شناختی) این جریان نیز چه بسا خصلت پندارآمیز داشت و چهرههایی که این هنرمندان میپرداختند دارای دوگانگی و فاجعه درونی بودند، ولی به هرحال آنان، ولو تا حدی، به تناقضات درونی نظام سرمایهداری پیبرده بودند و به جنبش مردم علاقه داشتند و سمت نگاهشان متوجه عقب نبود، متوجه جلو و آینده بود. برخی عناصر اسلوب هنری رمانتیسم (مانند تلاش در بازسازی واقعیت در پرتو نوعی آرمان هنرمند) در اسلوب های دیگر هنری، از جمله در اسلوب واقعگرایی (رئالیسم) نیز دیده میشود. این که هنرمند تحقق رویاها و آرزوهای خود را ببیند "روش رمانتیک انقلابی" نام دارد که عنصر ضرور در واقعگرایی انقلابی است (که آن را واقعگرایی سوسیالیستی نیز مینامند.) روسو و شاتو بریان به عنوان پدران رومانتیسم به شمار می آیند و این مکتب با نمای (Hernani) هوگو وارد تئاتر و با شعر (Meditations) لامارتین وارد شعر شد. سلام امتحان میان ترم درس تاریخ ادبیات دوره عباسی، دانشجویان ترم دوم کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی، روز پنجشنبه 28 فروردین ساعت 16 برگزار می شود. ● رئالیسم (Realisme) واقع گرایی رئالیسم از ریشه لاتینی Realis آمده است، از ماده Rerrum یعنی شیئی که آن را میتوان واقعی و صاحب شیئیت (چیزمندی) ترجمه کرد. یعنی هرچه که به شیئی و پدیدههای واقعی مستقل از ذهن ما تکیه کند و آن را ملاک قرار دهد. مکتب رئالیسم نقطه ی مقابل مکتب آرماتن گرایی ( ایده آلیسم ) است که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی می داند. رئالیسم مکتبی است که بر بیان واقعیت ها و زندگانی، همان گونه که هست، تکیه دارد. به بررسی دقیق رفتارهای آدمیان، حالت های روحی آنان ، محرومیت ها و بیرحمی ها و فساد جامعه می پردازد و علت های آن ها را بیان می کند. بالزاک نویسنده فرانسوی، تولستوی نویسنده روسی، دیکنز نویسنده انگلیسی، از پیشگامان این سبک بوده اند. مکتب رئالیسم در نیمه دوم سده ی نوزدهم میلادی پدید آمد. رئالیسم جادویی : اصطلاح واقع گرایی جادویی در مورد آثار داستانی نویسندگانی مانند خورخه لویس بورخس نویسنده ی آرژانتینی، میگل آستورباس نویسنده ی گواتمالایی ، گابریل گارسیا مارکز نویسنده ی کلمبیایی، گونتر گراس نویسنده ی آلمانی، جان فولز نویسنده ی انگلیسی و ایتالو کالوینو نویسنده ی ایتالیایی به کار برده می شود. در آثار این نویسندگان درون مایه ها و موضوع ها اغلب خصوصیتی نامانوس و خیالی و رویایی و خواب گونه دارند. عناصر رویاگونه و سحرآمیز با واقعیت با هم جا عوض می کنند و الگوهای واقع گرایی با خیال و وهم در هم می آمیزند. در این آمیزش ترکیبی پدید می آید که به هیچ کدام از عناصر سازنده اش شبیه نیست و ویژگی مستقل و جداگانه ای دارد. رویا و واقعیت در این داستان ها چون آن در هم جوش می خورند که خیالی ترین وقایع جلوه ای طبیعی و واقعی پیدا می کند و خواننده ماجراهای داستان را می پذیرد. داستان در شکل خیال و وهم عنوان می شود، اما ویژگی های آن ها را ندارد و همین مساله رمان های واقع گرای جادویی را از رمان های وهمی و خیالی جدا می کند و به آن ها کیفیت نو و بدیعی می دهد که نوع تازه ای از داستان کوتاه و رمان را پدید می آورد. در این داستان ها ترتیب توالی زمانی به هم می ریزد و روایت زمانی رویداد ها استادانه جا به جا می شود و داستان ها با بهره گیری از قصه، علوم پنهانی و با ته رنگی از توصیفات اکسپرسیونیستی و سوررئالیستی روایت می شوند. ● تئاتر ابسورد (absurd) تئاتر ابسورد یا تئاتر پوچنما بیش تر به آثار نمایشی نویسندگانی چون آرتور آدامف، ساموئل بکت، ژان ژنه، اوژن یونسکو، هارولد پینتر و ادوارد آلبی گفته میشود و شاخهی مهمی از ادبیات پوچی به شمار میرود. مبانی فکری و تلقی فلسفی نویسندگان تئاتر پوچی از عناصر مکاتب ادبی سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم، گزیستانسیالیسم و آثار سارتر، کافکا و جیمز جویس ریشه میگیرد و سرآغاز گرایش به نگرش پوچگرا، در تئاتر بوده است. بنا بر تفکر این گونه نمایشنامهنویسان، انسان بریده شده از اعتقادات مذهبی و معنوی، و آگاه به پوچی اعتقاداتی که آنها را فریب میداند، در جهانی خالی از معنا و هدف، فقط دلخوش به امیدهایی در فراسوی زندگی ملالتبار و بیمعنی، دست و پا میزند. به ترین نمونهی این انسان های سرگشته و خودفریب، ولگردهای نمایشنامهی "در انتظار گودو" ساموئل بکت هستند. ● تحول گرایی ( Evolutionisme) نظریه ای که می گوید گیاهان وحیوانات و انسان آن گونه که ما اکنون می بینیم آفریده نشده اند بلکه نتیجه ی تحولی در دنیای جانوران هستند که میلیون ها سال طول کشیده است. ● دادا و دادائیسم دادائیسم مکتبی است پوچ گرا در ادبیات و هنر که توسط یک رومانیایی الاصل به نام تریستان ترازا و هم فکری هانس آرپ اهل آلزاس، و دو نفر آلمانی در اوایل سده ی بیستم و در شهر زوریخ (سویس) پدید آمد. در سال های دهه ی ١۹۲۰ بسیاری از مکاتب افراطی در هنر پدیدار شدند. بسیاری از آن ها حرف های تازه ای داشتند و حتا اکنون نیز جذاب به نظر می آیند. در میان آن مکاتب افراطی، دادائیسم افراطیتریناشان بود. یکی از بنیادگذاران دادائیسم میگوید: در ساعت فلان، در بعد از ظهر فلان روز، در اتاق پشت میز بودیم و یکی داشت دست در دهانش میکرد. فرهنگ لغت را باز کردم و لغت دادا _ به معنی اسب چوبی بچهها _ آمد. سال نو مبارک
● باروک (Baroque ) از نظر ادبی باروک اغلب در برابر کلاسیسیسم معنی می شود. یعنی بر خلاف کلاسیسیسم که بر پایه ی اعتدال استوار است در باروک اغراق به چشم می خورد. دو شاخه ی باروک عبارت است از: Preciosite و Burlesque ● پارناس (Parnasse) پارناس نام کوهی است که بنا به اسطورههای یونان قدیم، آپولون (الههی شعر) و ٩ خواهری که فرشتگان نگاهبان هنرهای زیبا بودند، در آن جا زندگی میکردند. وجه تسمیهی آن، علاقه و گرایشی است که شاعران پارناسین برای شعر به مفهوم هنری قائم به ذات که هیچ هدفی جز کمال و زیبایی خود ندارد، قایل بودند. این مکتب ادبی در نیمهی دوم سده ی نوزدهم در فرانسه در برابر رمانتیسم ویکتور هوگو و لامارتین، و بر ضد درونگرایی و جامعهدوستی هنری پدید آمد. ● پانتئیسم (Pantheisme ) مسلکی که بر پایه ی آن خدا در کنار آفریده هایش قرار ندارد، بلکه در درون آن ها است. به عبارت دیگر خدا به همراه آفریده اش وجود را تشکیل می دهد. ● پرسونالیسم ( Personnalisme) نظریه ای که به فرد ارزش والایی می دهد. تز پرسونالیسم در اثر "بیانیه ای در خدمت پرسونالیسم" اثر امانوئل مونیه (Emmanuel Mounier ) به چاپ رسیده است. ● پو پو لیسم ( Populisme) پوپولیسم مکتبی ادبی و هنری است که در سال ١٩٢٩ م. به وجود آمد و هدف آن بیان احساس و رفتار مردم عامی بود و به ترسیم فرهنگ عامیانه می پرداخت که در نقطه ی مقابل ادبیات بورژوایی قرار داشت. مکتب ادبی و هنری پوپولیسم در سال ۱۹۲۹ توسط لئون لومونیه ( Leon Lemonnier) و آندره تریو (Andre Therive) بنیادگذاری شد، هدف این مکتب بیان احساسات و رفتار مردم عامی بود. ● پیتیسم (Pietisme ) جنبش مذهبی سده ی ١۷ میلادی که کانونش کشور آلمان بود و بر روی اهمیت اتحاد بین فرد و اصول مسیحیت تکیه و تاکید داشت. Philipp Jacob Spener بنیادگذار این جنبش بود.
● ایده آلیسم (Idealisme) پندار گرایی، آرمان گرایی این مکتب فکری بر این باور است که واقعیت تنها به عنوان وجود روحی محض وجود دارد و جسم چیزی جز شکل تظاهر این وجود نیست. ایده آلیست ها همه ی موجودات و آن چه را که انسان در جهان درک می کند، نه عینی بلکه تصورات ذهنی و وابسته به ذهن انسان می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توان گفت که چیزی هست . مکتب های ایده آلیستی به طور کلی بر دو نوع عمده بوده اند: ایده آلیسم عینی و ایده آلیسم ذهنی: ایده آلیست های عینی مانند افلاطون فیلسوف نام دار یونان باستان ( ٣۴۷ - ۴۲۷ ) پیش از میلاد و هگل اندیشمند بزرگ آلمانی (١۸٣١ - ١۷۷۰) میلادی بر خلاف ماتریالیست ها که جهان واقعی را عینی می دانند، بر این باورند که تنها شعور به شکل کلی و خالص آن وجود عینی و خارجی دارد. یعمی جهان واقعی نتیجه ی تکامل عقل محض یا خرد مطلق و یا انعکاس آن است که در سیری نزولی از گوهر خود بدر آمده و به جهان مادی بدل شده است. یعنی مبدا نخست ایده بوده است که سپس دوباره سیر صعودی را آغاز می کند و به خود باز می گردد. ایده آلیست های ذهنی مانند برکلی فیلسوف مشهور انگلیسی (١۷۵٣- ١۶۸۵) میلادی اصلن منکر وجود جهان عینی و ماده ی خارج از ذهن بشر هستند و بر این باورند که تنها فرد ( یعنی شخص متفکر)، شعور و ذهن او وجود خارجی دارند. یعنی اشیا فقط در حدود و تا آن جا که توسط فرد حس می شوند وجود دارند و جهان تنها در آگاهی ، محسوسات و ذهن بشز وجود دارد.سبک ایده آلیسم در ادبیات و هنر عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه ی گوینده یا نویسنده و پیروان این مکتب در همه ی عرصه های هنری، سیاسی و یا اقتصادی به دنبال کمال مطلوب هستند. ● ایلومینیسم (Illuminisme ) جریانی فکری، فلسفی و مذهبی است که شناخت خدا را تنها از طریق الهام بر دل و تماس مستقیم با او امکان پذیر می داند. کانت (Kant) بالزاک (Balzac) بودلر (Baudelaire ) و نروال (Nerval ) تحت تاثیر این مکتب قرار داشتند. این جنبش در قرن ١۸ میلادی از مهم ترین جنبش های فکری بوده است. ● اینتیمیسم (Intimisme ) اینتیم به معنی درون است و اصطلاح اینتیمیسم در مورد آن دسته از آثار ادبی به کار می رود که روی ترسیم زندگی درونی قهرمان ِ اثر و روان شناسی او متمرکز شده است.
اگزیستانسیالیسم (Existentialisme ) هستی گرایی اصطلاح اگزیستانسیالیسم از مشتقات واژهی فرانسوی existentiel و واژهی انگلیسی Existential به معنی "وجودی" است، و خود به معنای "اصالت وجود" یا "تقدم وجود" است. اساس فلسفهی اگزیستانسیالیسم که در نیمهی نخست سده ی بیستم پدید آمد، بر این باور استوار است که هستی موجودات دو جنبه دارد: ذات (essence) یا ماهیت، و وجود (existence) . انسان تا وقتی با رفتار و عملکرد خود به ماهیتی فردی یا وجود مشخص دست نیافته، فقط دارای ماهیتی کلی یا ذات است. در این صورت تنها در مرحلهی موجودی که در اموری انتزاعی و کلی با سایر همجنسان خود مشترک است، باقی میماند، اما وقتی این موجود به سبب خودآگاهی بر ماهیت خود تأثیر مینهد و وجههای مشخص و معین پیدا میکند، به مرحلهی وجود میرسد. پرسش اساسی فلسفهی اگزیستانسیالیسم آن است که کدامیک از این دو جنبه بر دیگری مقدم است: ماهیت یا وجود؟ ● امپرسیونیسم (Impressionnisme ) نهضتی فکری است که نقاشی را در یک چهارم پایانی سده ی ١۹ میلادی دگرگون ساخت. امپرسیونیست ها در پی ثبت واقعیت گذرا بودند و به باور آنان موضوعات ساده به تر به آنان اجازه می دهد تا به آن چه که احساس می کنند بپردازند. این جنبش، نخستین جنبش فراگیر در هنر نو به شمار می آید و در فرانسه توسط ادوارد مانه و کلود مونه پدید آمد. نام این جنبش از تابلوي «امپرسیون ، طلوع آفتاب» کلود مونه گرفته شده است. بررسی نور و رنگ و کیفیات طبیعی آن و ایجاد یک دیدگاه علمی در هنر، از مسایل مطرح در این مکتب است. هنرمندان امپرسیونیست از ارائه ی اشکال با خطوط واضح سرباز می زدند و به نور با نگاهی علمی مي نگریستند. آنان مثلن به جای قراردادن رنگ سبز ، رنگ های زرد و آبی را در کنار یکدیگر قرار می دادند. استفاده از تضاد رنگ های مکمل و حذف رنگ های سیاه و خاکستری از پرده ، از اصولی است که دراین مکتب مورد توجه قرار دارد. از هنرمندان برجسته ی این سبک می توان از ادوارد مانه ، کلود مونه ، آنود سیسلی ، آگوست رنوار، کامی پیسارو ، ژرژ سورا ، ادگاردگا ، پل سینیاک، اگوست رودن و نقاش انگلیسی تورنر (Turner ) نام برد. پست امپرسیونیسم : این مکتب جنبشی شاخه شده از امپرسيونيسم توسط " پل سزان " است که در آن مضامین و موضوعات به صورت ناب هندسی و احجام افلاطونی نمایش داده می شود. سزان در این جنبش برای نمایش عمق ، از تضاد رنگ های سرد و گرم (مدولاسیون رنگی)بهره می گرفت. استحکام در ساختار ترکیب بندی، صراحت شکل و فرم ، تأكيد بر بیان درونی به یاری رنگ و شکل، از ویژگی های این مکتب هنری است. هنرمندان برجسته ی این مکتب نیز پل سزان ، ونسان ونگوگ و پل گوگن هستند ● او مانیسم (Humanisme ) این مکتب از دید تاریخی جنبش و نهضت فکری ویژه ی سده ی ١۶ میلادی است. ویژگی این جنبش تمجید از دوران گذشته و تمایل به شکوفایی کامل انسان است. اومانیسم بزرگ ترین تفکر عقیدتی دوران رنسانس است و اومانیست ها در آن دوره به مطالعه ی متون اصلی و ترجمه و ویرایش آثار قدیم یونانی و لاتین می پرداختند. ● اونانيمیسم (Unanimisme) شاعر و نويسنده ی نام دار فرانسوي « ژول رومن » به ياري « ژرژ شنوير» پايه و بنیاد این مکتب را گذاشته است. مکتب های ادبی و هنری ● آنیمیسم (Animisme) جان گرایی آنیمیسم در ادبیات حالتی را بیان می کند که در آن گویی اشیا جان و شعور دارند. آنیمیسم از واژه ی لاتین “anima” گرفته شده است که به معنی روح است و آنیمیسم گرایش به روح دادن به اشیاء و طبیعت ست. ● اسپریتوالیسم (Spiritualisme) روح گرایی دو طرزفکر با این نام شناخته می شود: ● استوئیسیسم (Stoïcisme) نظریه ی فلسفی گروهی از اندیشمندان یونانی در سده های ٣ و ۴ پیش از میلاد است که بنیادگذار آن زنون zenon بوده است. برای طرفداران این مکتب خوشبختی در تقوا نهفته است و باید از جذابیت ها و علاقه ها پرهیز کرد. نام دار ترین معرفان این شیوه ی تفکر Marc Aurele,Sénèqueو Epictète هستند. Epictète می گفت: « تحمل کن و خودداری کن ». ● اکسپرسیونیسم (Expressionisme) اکسپرسیونیسم از مکاتبی است که در دوران جنگ جهانی اول شکل گرفت. این مکتب از راه نقاشی تحت تأثير ونسان ونگوک، در فرانسه و آلمان ایجاد گردید و سپس به ادبیات وارد شد و نخست بر نمایش نامه نویسی در آلمان تأثیر گذاشت. اکسپرسیونیست ها می کوشیدند احساس ها و حالت های درونی خود را با آزادی تمام بیان کنند. از پیشگامان این مکتب، آوگوست استریندبرگ سوئدی، گئورگ کایزر و برتولت برشت آلمانی بودند. آثار برخی از این نویسندگان گاه به کابوس شباهت دارد و بیانگر آشفتگی های درونی انسان است. فرانتس کافکا، نویسنده مشهور چک، از اکسپرسیونیست هایی بود که رمان و داستان های کوتاهی نیز به زبان آلمانی نوشت. این شیوه ی هنری گویای حالات ذهنی هنرمند است و عواطف و احساسات درونی او را می نمایاند. بسیاری از هنرمندان این جنبش با تحریف و کژنمایی و اغراق آمیز کردن مضامین و موضوعات، به کمک رنگ های تند و زننده ،اوج هیجانات و احساسات ذهنی خود را بیان می کنند و با این کار قصد نمایش واپس گرایی و به بن بست رسیدن انسان مدرن را دارند. هنرمندان برجسته ی این مکتب از جمله امیل نولده ، ادوارد مونش ، ماکس بکمان ، فرانسیس بیکن ، کته کل ویتس ، ژرژ روئو ، اگون شیله ، اسکارکو کوشکا ، لودویک کریشنر ، جیمز آنسور ، ریورا ، اگوست ماک ، فرانتس ماک و واسیلی کاندینسکی هستند.
با سلام... منابع درسی تاریخ ادبیات دوره عباسی و تاریخ ادبیات دوره اندلس به شرح ذیل است: 1- بخش الأدب العباسی از کتاب « الجامع فی تاریخ الأدب العربی» تألیف حنا الفاخوری. 2- کتاب « الأدب العربی فی الأندلس» تألیف دکتر محمد علی آذرشب.
أنسي لويس الحاج (1937 - 2014) توفی ظهر الیوم الثلاثاء 18 شباط 2014، الشاعر اللبنانی الکبیر أنسی الحاج. ولد أنسی عام 1937، أبوه الصحافي والمتّرجم لويس الحاج وامه ماري عقل، من قيتولي، قضاء جزّين أعماله الصحفية والأدبية بدأ ينشر قصصاً قصيرة وأبحاثاً وقصائد منذ 1954 في المجلاّت الادبية وهو على مقاعد الدراسة الثانوية عام 1964 أصدر «الملحق» الثقافي الاسبوعي عن جريدة «النهار»، وظلّ يصدره حتى 1974. وعاونه في النصف الأول من هذه الحقبة شوقي ابي شقرا عام 1957 ساهم مع يوسف الخال وأدونيس في تأسيس مجلة «شعر» وعام 1960 اصدر في منشوراتها ديوانه الأول «لن»، وهو أول مجموعة قصائد نثر في اللغة العربية له ستّ مجموعات شعرية «لن» (1960)، «الرأس المقطوع» (1963)، « ماضي الايام الآتية» (1965)، «ماذا صنعت بالذهب ماذا فعلت بالورد» (1970)، « الرسولة بشعرها الطويل حتى الينابيع» (1975)، « الوليمة» (1994). وله كتاب مقالات في ثلاثة اجزاء هو «كلمات كلمات كلمات» (1978)، وكتاب في التأمل الفلسفي والوجداني هو «خواتم» في جزئين (1991 و1997)، ومجموعة مؤلفات لم تنشر بعد. و « خواتم» الجزء الثالث قيد الاعداد تولى رئاسة تحرير العديد من المجلات إلى جانب عمله الدائم في «النهار»، وبينها «الحسناء» (1966) و«النهار العربي والدولي» بين 1977 و 1989 متزوج من ليلى ضو (منذ 1957) ولهما ندى ولويس رئيس تحرير «النهار» من 1992 إلى 30 ايلول 2003 تاريخ استقالته مستشار مجلس التحرير في جريدة «الأخبار» ابتداء من تأسيسها في ٢٠٠٦، حيث بقي حتّى أيّامه الأخيرة، وكتب زاويته الشهيرة «خواتم ٣» على الصفحة الأخيرة صباح كل سبت تُرجمت مختارات من قصائده إلى الفرنسية والإنكليزية والألمانية والبرتغالية والارمنية والفنلندية. صدرت انطولوجيا «الابد الطيّار» بالفرنسية في باريس عن دار «أكت سود» عام 1997 وانطولوجيا «الحب والذئب الحب وغيري» بالألمانية مع الاصول العربية في برلين عام 1998. الأولى اشرف عليها وقدّم لها عبد القادر الجنابي والأخرى ترجمها خالد المعالي وهربرت بيكر مؤلفاته الشعريّة - « لن» / 1960 مؤلفاته النثريّة - «كلمات كلمات كلمات»، ثلاثة اجزاء، مقالات (1978). في نيسان 2007 صدرت الأعمال الكاملة لأنسي الحاج في طبعة شعبية، في ثلاثة مجلدات ضمن سلسلة «الأعمال الكاملة» عن «هيئة قصور الثقافة ». ضمّ المجلد الأوّل: «لن»، و«الرأس المقطوع »، و «ماضي الأيام الآتية». والثاني: «ماذا صنعت بالذهب، ماذا فعلت بالوردة؟ » و«الرسولة بشعرها الطويل حتى الينابيع» و«الوليمة» . فيما حوى الثالث كتاب «خواتم» بجزءيه
با سلام.. دانشجویان کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی ورودی 91، که قرار است پایان نامه ایشان با اینجانب باشد، روز سه شنبه 29 بهمن از ساعت 9 تا 16، برای قطعی کردن موضوع و انجام اصلاحات نهایی، با در دست داشتن پرینت پروپزال به دفتر گروه مراجعه نمایند. شایان ذکر است که نگارش و تنظیم پروپزال باید عیناً بر اساس همان موضوعی انجام شود که معین کرده بودم.
القصة القصيرة : سلام.. با توجه به شرایط جوی موجود در کشور،آزمون کارشناسی ارشد 93 دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی یک هفته به تعویق افتاد. آزمون مذکور در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه، 23، 24 و 25 بهمن ماه برگزار خواهد شد. هناك من لا يعرف ما الفرق بين ، الروايه والقصه ، وكيفية كتابة كل منهما ، ومتى يمكن ان نسمى تلك رواية أو هذه قصه .. ؟! لا شك أن الرواية والقصة القصيرة تنتميان إلي مجموعة الفنون القولية والتي أساسها اللغة النثرية ، والتي تقوم علي أحداث وقعت أو يمكن أن تقع ، والقصة بصفة عامة تستخدم آلية السرد والحوار معا في تحقيق المتعة الفنية للمتلقي ومن خلال الأداء القصصي بدرامية الأحداث وعقدتها وحبكتها القصصية ، تشمل إحداث وحدة التأثير أو الانطباع لدي المتلقي من خلال التركيز علي حدث واحد أو أزمة واحدة من خلال بناء قصصي محكم . وفي معظم الأحيان نجد أن كاتب القصة القصيرة يركز اهتمامه نحو حدث واحد ، أو شخصية واحدة في حدث واحد ، وبدلا من أن يصور لنا تطور هذه الشخصية فهو يوضح أمرها في لحظة معينة ، وغالبا تعبر الشخصية القصصية عن التغيير الحاسم والفاصل في لحظة تمر بها الشخصية . ( أن الرواية أيضا تعرض الحياة في شمولها أما القصة القصيرة فهي نقطة يتلاقي فيها الحاضر والماضي والمستقبل ، فالرواية تصوير من المنبع إلي المصب ، أما القصة القصيرة فتصوير دوامة واحدة فقط علي سطح النهر ) ولذلك فالرواية لها تسلسلها الزمني المعين ، أما القصة فتمثل إضاءة لحظة واحدة من الحياة ، ومن الفروق الأخرى هي أن القصة القصيرة فن الوحدة والعزلة ( بمعني أن القصة القصيرة تتعامل مع الانكسار والهزيمة والإشفاق والكبت والضياع ولا تتعامل مع الانتصار ، فينكمش بطلها في قصة قصيرة ترضي به ويرضي بها ، أما لو كان البطل متوافقا اجتماعيا ونفسيا لكان أولي به أن يحتل صفحات رواية ) وتأكد ، أن الرواية شيء ، والقصة القصيرة شيء آخر – ومن هنا فلابد للروائي أن يكون خصب الخيال ، قادرا علي خلق شخوصه ، متمكن من أعماقهم ، يستطيع أن يحركهم يميناً ويساراً ، في فهم وإدراك ، وإلا ضاع منه الخيط الروائي ، وفقد أحداث روايته وجاءت شخوصه بلهاء ” ، لذلك فهي تحتوى تفصيلات كثيرة وشخوص أكثر من إطار القصة القصيرة . فالروائي له أن يسرد الأحداث دون التقيد بمكان أو زمان ودون أن تحده حدود الطول أو القصر ، كما أنه ليس مقيد اليدين إزاء الوصف والاستطراد وعدد الشخصيات ، فهو يستطيع أن يقدم أي عدد من الشخصيات أو يتعدي وحدة الانطباع فيخلق العديد من الانطباعات . الليلُ_يكتم ُ أنفاسي بسوادِهِ ، يسرق من داخلي بقايا دفءِ النهار…لا يدعني أن أتنفس ….أشمُّ رائحة َ مسقط ِرَأسي….بَينَ طيّاتِ رَملٍ تنامُ على سَواحلٍ تُعانِدُ البِحارَ .. وَ أمواجٍ دونَ شاطئٍ يَستَضيفُها ويلغي رحلةَ ريح ٍغاضبةٍ…..أفكِّرُ حائراً.. أقفُ.. أبحثُ عن ريشٍ ليرسم َ لنا كوخاً…ومن َالألوانِ فراشاتُ وطن ٍضاعَ بين ربيع ٍتائهٍ في أحضان ِخريفٍ لا يرحلُ….وخيمة ٍعلى متاهات ِواحةٍ أحرَقَتْها أصابعُ الظلامِ…كلُّ زاويةٍ في المنزل ِلا تتَحَمَّلُ عنفوانَ اشتياقي إلى ماضٍ يُجَرْجِرُني بعَرَباتِ ذكرياتِهِ ..بُيوتٌ بلونِ الشَّمسِ وشوارعٌ تَحْتَضِنُني بدفءٍ.أسمعُ أحاديثَ الأمَّهاتِ أمامَ أبوابٍ تَبتسِمُ للحياةِ ، وَهَمَساتُ جَدَّتي في ليال ِالصَّيفِ تحتَ ضَوءِ القَمرِ, وَهْيَ تروي بشَوقٍ حِكايةَ( شنكة وبنك) ….صُوَرٌ تَملأُ مساحاتِ النَّظَرِ وأعودُ أبحثُ عن مكانٍ… عن مخبأٍ كي أعانقَ ألمي بين أحضان ِمدينةٍ هَجرَتْها حتّى الذئابُ!.. أنا أبكي ..أصرخ ُحزناً ينادي خيالَ طفولتي بين َأبيات ِقصيدةٍ لم تكتبْ بعدُ ،و تشُدُّني عرباتُ الماضي بعجلاتِ ذِكرياتِهِ إلى أعماقِ متاهةٍ في بُركانٍ خامدٍ يَغلي فُجأةً في داخلي … ما عُدْتُ أَعْرفُ النَّومَ بين صفحاتِ اللَّيلِ…. أحلامٌ تتَرَاقصُ في شوارع ٍرُبَّما لَم أعدْ أجدُها..ماذا افعلُ .. إلى أين أَمضي ؟ رُبَّما أُريدُ العوْدة َمَعَ الطُّيورِ المُهاجِرةِ إلى دِياري.. ولكنْ أخافُ أنْ أكونِ غريباً حتَّى في وطني….. |
|||||||||||||||||||||||||||||||||
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |