زبان و ادبیات عربی... هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم...
| ||
|
راویان را بر حسب جایگاهشان در داستان یا خارج آن به پنج گونه راوي تقسیم میکنند، كه عبارتند از: « راوي برون داستان، راوي ديگرگوي؛ راوي درون داستاني، راوي همگوي و راوي اندر روايت يا راوي فرعي.» راوي برون داستاني؛ راوي است كه با داستاني كه روايت ميكند، درگير نميباشد، يا به عبارتي در آن مشاركتي از جهت توليد داستان و ژرف ساخت روايت ندارد. چنين راوياي نه به عنوان شخصيتي از داستان روايت است و نه به عنوان بخشي از چارچوب آن. چنين راوي در اكثر روايتهاي داستاني ديده ميشود. پس،«راوي كه، بنا به اصطلاح، فراتر يا بالاتر از داستاني باشد كه روايت ميكند، راوي برون داستاني است» راويان برون داستاني، كسانياند كه در دنياي داستاني، حضور و مشاركت ندارند. به نظر ژنت رابطۀ راويان برون داستاني با روايتي كه نقل ميكنند اين است كه آنان« اين دنيا را از بيرون توصيف ميكنند. منظور ژنت از اين اصطلاح غيرشخصي سازي چيزي است كه راوي سوم شخص ناميده مي شود» راويان برون داستاني، علاوه بر اين كه برون داستانياند، رواياني ديگر گوي اند. بدين معني كه آنان به نقل و روايت كنشها، گفتارها و موقعيتهاي ديگران ميپردازند. اين راويان فاقد اسم خاصاند.راوی دانای کلّی که قصّه اصلی هزارویک شب را تعریف میکند، راوی برون داستانی است:
راوي ديگرگوي؛ راوی دیگرگوی، راوياي است كه به عنوان بخشي از رخدادهايي كه روايت ميكند، به شمار نميآيد، اما به عنوان بخشي از كليت متن روايي به حساب ميآيد. بنا به گفتۀ ژنت، «راوي كه در داستان مشاركت نداشته باشد، موسوم به راوي ديگرگوي است» منظور از راوي ديگرگوي، راوي نيست كه بيرون از چارچوب متن روايي باشد، بلكه مسأله بر سر عدم مشاركت او در داستاني است كه روايت ميكند. نياز است كه يك راوي ديگر به روايت احوال چنين راوياي بپردازد. مثلاً شهرزاد در هزار و يك شب، شخصيتي تخيّلي است كه يك راوي برون داستاني، اوضاع و احوال او را روايت ميكند. اما هنگامي كه او حكايتهايي را براي سلطان نقل مي كند، او يك راوي درون داستانيِ ديگرگوي است؛ درون داستاني است، چون در چهارچوب هزار و يك شب جاي دارد؛ ديگر گوي است، چون به روايت ديگران ميپردازد.
راوي درون داستاني؛ «راويان درونگو، شخصيتهايي هستند كه در يك سطح نقلي ديگر به راوي [ديگرگوي] تبديل ميشوند. در چارچوب داستان هزار و يك شب، شهرزاد شخصيتي روايتگر و بنابراين راوي درون گوي آن است، اما در چهارچوب داستانهايي كه تعريف ميكند، او هويت خود را از دست ميدهد تا به يك راوي سوم شخص غيرشخصي و داناي كل بدل شود» چنين راوياي در سطح داستان متن قرار دارد. راوي هم گوي؛ راوی هم گوی، خود، شخصيتي است از رخدادهايي كه نقل ميكند. راوي همگوي گاه به عنوان قهرمان اصلي يك داستان است كه به روايت خود ميپردازد. ژنت به چنين راوي، راوي خودگوی ميگويد كه« به عنوان شخصيت يا قهرمان اصلي روايت به شمار ميآيد»
راوي فرعي؛ در تعريف روايتهاي فرعي آمده است: «روايتي است كه در بطن روايتي ديگر، درونهگيري شده باشد، كه ميتوان آنرا فرا روايت يا شبه روايت ناميد» هنگامي كه در درون يك داستان، داستان ديگري بيايد، ظهور اين داستان جديد همراه است با حضور يك راوي فرعي. ممكن است در درونِ داستان دوم هم، يك داستان ديگر همراه با راوي فرعي ديگري بيايد. چنين شيوۀ روايتگرياي در ادبيات كهن مشرق زمين مرسوم بوده است. از هزار و يك شب گرفته تا كليله و دمنه و مثنوي مولانا، آكنده از چنين روايتها و راويان فرعياند. همواره درون مايهاي، چنين روايتهاي فرعياي را به هم متصل و مرتبط ميسازد. راويان فرعي، همواره داراي اسم خاص و گاهي هم به عنوان شخصيت ـ راوي مطرح ميباشند.
نظرات شما عزیزان: سلام دنبال مطالبی درباره ی انواع من راوی بودم ولی توی هیچ سایتی اونطور جزئی که میخواستم پیدا نکردم ....... ممنون میشم اگه مطالبی بذارین فرهاد خادمی پور
![]() ساعت17:40---14 شهريور 1391
سپاس گزارم استادماازین مطالب بسیار استفاده میکنیم لطف میکنید اگه مطلبی دیگه راجب داستانهاباشه بزارید.
پاسخ:انشالله... |
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |